نامه اعمال

ساخت وبلاگ
قصه ی زندگی من ما غمِ ترانه شدشاعری و شعر و غزل برای ما بهانه شددستای گرمتا بده بریم از این شهر (غریب)بریم یه جایی نباشه حیله و نیرنگ و فریبجُرمه اگه باد بزنه به تار موههات بشینهروسریتا گره بزن زُلفتو دشمن نبینهکی میشه بشکنه قفس رها بشیم تو آسمونپَر بزنیم شادی کنیم دنیا باشه از خودمونبریم کنار ساحلی که دریا طوفانی باشهبشکنه بغض اَبراشو ساحلِ بارونی باشهاونجا اگه دلت شکست اشکاتو پنهون نکنیبزار ببینم اشکاتو یه وقت روگردون نکنیدرد و غم و غصه ی ما دیگه تمومی ندارهوقتی شکسه شد دلی پیر و جَوونی ندارهاگه بخام برات بگم یه کوه دردِ دل منترانه ها کم میارن دورت بگردم گلِ من#ادریس_حیدری#غریب_اصفهانی#شاعر_نوازنده + نوشته شده در پنجشنبه نهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 1:3 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 12 فروردين 1403 ساعت: 19:30

شهربانو همسرامام حسینبا اینکه اسیر و زمین گیر می شودباور نمی کنم زنی تحقیر می شوداما دیده ام بانوی یک شبه دمیدست بر عصا، خمیده کمر، پیر می شودآمد ندایی از نینوا خبرداری؟برای دیدن آخر دیر می شودبانوی شهر چرا خانه نشین شده اییخانه بدون حسین(ع) نفس گیر می شودبرخیز اگر کمی تاخیر کنیبانو ، حسینت دم شمشیرمی شودباید به کربلا بروی آنجا حسیناسیر قسمت و تقدیر می شودبگذار وبگذر سجاد(ع)نمی داندعمه اسیر غم و زنجیر می شودوقتی زنی (غریب) دیاری شودناگفته های دلش گلوگیر می شودادریس حیدری..غریب اصفهانی + نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 0:50 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 14:42

....... بهار (غریب)بدان می بینمت هر شب خیال دیگری دارمکنارم لحظه ای باز آی سئوال دیگری دارمرمید از دست من آهوی خوش چشمِ بدخشانیچه غم دارم نمی داند غزال دیگری دارمتو رفتی و گمان کردی که دلتنگ تو خواهم شدندانستی عزیزِ بی مثال دیگری دارمسیه مژگانِ گلگون لب برو وقت سحر باز آببین شب درکنارم خط و خال دیگری دارمخزان کردی بهارم را چه میدانی چه خواهد شدکنارِ ریشه هایم یک نهال دیگری دارمسه تارم زخمه میخواهد به آغوشم پناه آوردو با آوای معشوقم جدال دیگری دارم(غریبی)قسمت من شد اگر چه رفته ام از یادخوشم با خاطرات خود مجال دیگری دارم#ادریس_حیدری#غریب_اصفهانی#شاعر_نوازندهhttps://t.me/edrisheydarigaribesfahaniششجوان + نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:11 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 44 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 16:41

سلام استاد جهانگیریبرون از دل کنم غم با سه تارینشینم گوشه ایی با بیقراریگهی من ناله دارم گه سه تارمبخوانم نغمه با روی نگاریغم دنیا نمی ارزد به کاهیزدل بیرون کنم گرد و غباریغمِ مردم توانم را بریدهبر این زخم دلم مرهم گذاری؟بیا دستهای گرمت را بگیرمببر یک گوشه ی دنجی کناریبخوان شعری بگویم سوز دل رانشینیم زیر مجنون ، لاله زاری(غریبی) قسمتم شد ای دریغانویسند نام من روی مزاریبداهه تقدیم استاد جهانگیریممنونم از لطف حضرتعالی نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 45 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 16:41

نگفته حرف بسیار است و من با ساز میگویمسکوتم بغض سنگین است و با آواز میگویمصدای برگ پائیز و صدای چهچهه بلبلخدا اینگونه میگویدسخن با راز میگویمفرشته در زمین است و سرش بر روی دست منو جنت زیر پای اوست از ایجاز میگویمدلم لبریزِ از اسرار توحیدی و ربانیستنباید گفت این سرییست با همراز میگویممیان اشکِ دیده قبله و محراب می بینمسرم بادا فدای او ز سرو ناز میگویمقفس بودم نشانم داد اوج آسمانها راعجیب است بی هوا رفتن من از پرواز میگویمرسیدم با هنر جایی که بیگانه شدم با اودگر رنگی ندارد این هنر، اعجاز میگویممن او را میشناسم او من و من هم چو او هستم(غریبم) من؟ کجایم من؟ ، من از آغاز میگویم#ادریس_حیدری#غریب_اصفهانی#شاعر_نوازنده + نوشته شده در پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 15:39 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 17:30

تو را مغرور و دیوانه تو را خوشحال می خواهمتو را عاشقتر از لیلی تو را سرحال می خواهمتو را من دوست میدارم گواهش این دل و دیدهکنار آن لب گلگون تو یک خال می خواهمرها کن زلف مشکینت که طوفانش شرر باردتو را بی روسری و بی نقاب بی شال می خواهممن و یک میز خالی روبه رویم کافه دلگیر استبیا با من بنوش این قهوه را بی فال می خواهمقفس تنگ و رهایم کرده ای جانا بیا پیشمپریدن کار آسانیست ولیکن بال می خواهمشرر داری و شیرین کامی و شیرین سخن امامنِ مجنون زده معشوقه با جنجال می خواهم(غریبی) درد من شد همزبانی را نمی یابم(برای این دل پر حسرتم آمال می خواهم)#ادریس_حیدری_#غریبِ_اصفهانیشاعر، نوازنده + نوشته شده در جمعه دوم تیر ۱۴۰۲ ساعت 22:4 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 17:30

دلت آمد که چنین بی سرو سامان بشومبی تو سرگشته ومجنون بیابان بشومنمکِ زخم دل ریش شدی بیش مگوتو مگو آمده ام مرهم و درمان بشومبه کناری بزن آن طره و آن زلف قشنگتو پریشان مکن آن مو که پریشان بشوممن و آن پنجره و آن شب طوفانی سردنتوانم پسِ این خاطره پنهان بشومتک درختی که زدم تکیه به آن خشکیدهاو هم عاشق شده ای کاش که باران بشومنکند یاد من از خاطره ات پاک شودمی شود لحظه ای در قلب تو پنهان بشوم؟منم و ساز سه تاری که (غریب) است چو منناله ها می کند و دیده ی گریان بشوم#ادریس_حیدری_ #غریب_اصفهانی #شاعر_نوازنده https://t.me/edrisheydarigaribesfahani + نوشته شده در شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 23:14 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 17:30

...احوال غریبرفتی که دل آشفته ی احوال تو باشداین مرغِ بلا  دیده به چنگال تو باشدبا چشم سیه صید دلم کردی وبردیدربندو اسیرم، این از اِقبال توباشدخوشحالم از اینکه پَرِ پرواز تو بودماین عشق خدا دادی من بال تو باشددورم من از آن چشم و نگاه و لب و اَبروراضی شده ام در نظرم خال تو باشدباشد تو برو با دگری شانه به شانهنفرین  نکنم درد  به دنبال تو باشد پژمرده شده شاخه گل رازقی منعطرش به سر و روسری و شال توباشدیادی بکن از مرد (غریبی)که تو راندی دیوانه  اسیر تو و امثال تو باشد۱۴۰۱/۴/۲۲#ادریس_حیدری_غریب_اصفهانیhttps://t.me/edrisheydarigaribesfahani + نوشته شده در جمعه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۱ ساعت 10:12 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 105 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 3:45

 .. سَری بر نیزه می خندد..به روی دستِ من از خونِ حنجر اصغرِ من رفتکمی  آن سو جوانِ شاخِ شمشاد اکبرِ من رفتگلویم را برید آن شمر معلون  قسم خوردهسری بر چنگ و دندان بُرد، از دور و بر من رفترقیه گیسُوانش را کناری زد به سختی گفتپدر برخیز ،  آن گوشواره  و انگشتر من رفتبه سرخاک عزا می ریخت از جور و جفا زینببگفت  عُون و محمد نوگلانِ  پَر پَر من رفتچرا  ساقی  نیاورد جرعه ای لبهای من خشکیدچه  می بینم خدایا  ساقی و هم ساغر من رفتبمیرد  حرمله  زد  دیده ی شَه زاده ام عباسبه چشم خویش دیدم زاده آن حیدر من رفتسری  بر نیزه می خندید ندیدم من چُنین عشقیقیامت بود و بلوایی که آنجا هم سر من رفتصدایِ مادرم آمد به زیر لب چنین میگفتشبی  از نینوا خورشید و ماهِ اَختر من رفت ملائک  می برد جسم مرا تاعرش خود دیدمخدا  می دید جسم غرقِ  خونِ بی سرِ من رفت  منم مجنون،  (غریبِ)  عشق  ، یارب یک نظر بنما تو را دیدم  وَ  لیلا از تمامِ باور من رفتhttps://t.me/edrisheydarigaribesfahani#ادریس_حیدری #غریب_اصفهانی  + نوشته شده در دوشنبه دهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 19:1 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 102 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 3:45

#ترانه......سفر (غریب)یه روز به دادت میرسمکه دیگه خیلی دیر شدهاونکه تو را از دل میخاسموهاش سپید و پیر شدهمیخاسمت خوب میدونیجای تو تقدیر اومدهقبول دارم خاطر خواهترو وعدهاش دیر اومدهشب میرسه رو گونه هاماشکاما جاری میکنمغمای تویِ سینه رونشمرده خالی میکنمکجا برم که باز دیگهنگا تو چشمات نکنمسر نزاری رو شونه هامگریه با حرفات نکنممجنون قصه ها توییهنوز میلرزه این تنمگذاشتمد تو بیکسیلیلی بی وفا منمروزای سختِتو بگومن میمونم کنار توببخش منو عزیز منشکسه قلب زار توبعد تو من (غریب) شدمبیا باهم سفر کنیمشبی پر از خاطره روکنار هم سحر کنیم##ادریس_حیدری_غریب_اصفهانیhttps://t.me/edrisheydarigaribesfahani + نوشته شده در یکشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 13:53 توسط ادریس حیدری غریب اصفهانی  |  نامه اعمال...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه اعمال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrispoem بازدید : 96 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 3:45